ایران سبز: دکتر علي شريعتي:و اکنون که اسلام جز ماسکی فریبنده برچهره ی اشرافیت و فریب و ستمکاری شما اجنبیان نیست

Monday, May 24, 2010

دکتر علي شريعتي:و اکنون که اسلام جز ماسکی فریبنده برچهره ی اشرافیت و فریب و ستمکاری شما اجنبیان نیست




ما اگر به سادگی تسلیم شدیم تنها به این دلیل بود



که خود را در برابر اسلام و در حمایت از نظام فساد ، ظلم و فریبکاری ساسانی – اشراف و موبدان -



میدیدیم نمی خواستیم راه را بر داعیان نجات و مساوات ببندیم



و مدافع نظامی باشیم که خود قربانی آن بشمار میرفتیم



و اکنون که اسلام جز ماسکی فریبنده برچهره ی اشرافیت و فریب و ستمکاری شما اجنبیان نیست



و آنچه مطرح است نزاد پرستی و تفاخر قومی و قدرت طلبی های قبایلی و ملی و خانوادگی ست



و تجلیل از عنصر عرب و ترک و تحقیر ایرانی



و نفی تاریخ و فرهنگ و اصالت ملی در قبال سیطره ی امپریالیستی بیگانه ،



بنابراصل مقابله به مثل که قرآن خود بدان فرمان می دهد (فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم )



باید نشان داد که عرب و ترک منهای اسلام جز بدویت و وحشیگری نیست



و ایرانیان ، نه موالی حقیر و ذلیل ، که باید به بردگی شما درآیند تا تربیت شوند



و هدایت و آشنا با تمدن و حکمت و انسانیت ، که آقایان تاریخ بوده اند



و بازیگران سربلند و لایق قدرت و مدنیت و رهبری …



کی ؟؟؟ همانوقت که شما برای دزدی به روی هم شمشیر می کشیدید



و برای شتر لبوس که در صحرای چراگاه یکی از قبایل تان چند بوته خار چریده بود ،



چهل سال باهم می جنگیدید و همانوقت که رستم پهلوان ایرانی ،



بزرگترین قهرمانان و پیشوایان شما را مثل یک بز بزدل ، به زمین میزد



و مفاخر تاریخی تان در زیر دست و پای او و امثال او دست و پا میزدند



و مثل مرغ پرپرزنان و زجه کشان جان میدادند !!!



اشرافیت قریش ؟؟؟ اگر اشرافیت ملاک ارزش است ،



اشرافیت شما جز شترچرانان گدا و دزدی که در جاهلیت و فقر صحرا هارت و پورتی داشتند



و سلاطین شکوهمند و افسانه یتان چون ملوک حیره ، جز نوکران حلقه به گوش اشرافیت ما هیچ نبودند .



زمان درچنین عصری که ترک زدگی و عرب زدگی به قیمت حقارت و ذلت و بندگی سیاسی



و معنوی و ملی ما بیداد میکرد ، مسئولیتی را که بردوش یک روشنفکر متعهد خویش می نهاد ،



احیای روح ملیت ، تجدید وحدت و پیوستگی با تاریخ



و تاکید بر اصالت و ارزشهای سازنده و افتخارات ملی بود ،



تا ملتی که با خود بیگانه و نسبت به خود بی ایمان شده است به خود آید



و ایمان به خویش را در برابر بیگانه پرستی و تسلیم پذیری و خو کردن به ذلت بازیابد .



در چنین شرایطی و ضرورتی و مسئولیتی پیداست که تا چه اندازه بزرگمرد دلاوری



که با گذشته ی ملت خویش آشناست از توطئه ی فریب مذهبی دستگاه امپراتوری بدویان



و قلدری و قساوت وحشیان غزنوی رنج می برد و دلش از آن همه دروغ و تحقیر و اسارت خون است .



وی از ارزشهای انسانی و ضداشرافی و ضد قومی اسلام که فقط توجیحی برای بی ریشه ای



و پستی و رذالت موروثی خویش میسازند و از حقیقت اسلام و دعوت پیامبر



که اکنون برای این خسروان جدید بی تبار و موبدان جدید بی ایمان و اشراف جدید بی پدر و مادر



و بی شرف - حتی شرف طبقاتی و خانوادگی – میکوشد تا در چهره ی خاندان معصوم محمد



و سیمای محکوم و مظلوم علی دفاع کند، شورانگیز است



که با طبیعت و استعداد و نبوغ و روحیه اش سازگار بوده است !!!



این است که کار فردوسی اینچنین صدا کرد و اثر گذاشت



و گرنه بسیارند شاعرانی که در تاریخ ما چون او نخواستند همچون امیر معزی و انوری و عنصری



و سوزنی سمرقندی و فرخی سیستانی هنرشان را درخدمت دربار و دستگاه قدرت و اشرافیت بگذارند



و ستایشگر خاقان ها و خان ها و شاه – شیخ ابواسحاق ها باشند و از نقره دیگدان بزنند



و از طلا آلات خوان بسازند و {خواستند } شعر را زبان شعور و شرف و ایمان خود و مردم خود کنند ،



اما کار او در بعد فرهنگی مبارزه با قدرت و کار ناصرخسرو و در بعد فکری



و اعتقادی { ایدئولوزیک} – و از آنرو که هم با ضرورت زمان و نیاز مردم سازگار بود



و هم با استعداد روحی و فکری و هنری شخص خودشان هماهنگ



این همه ، هم ارزشمند شد و هم اثربخش !!!



برگرفته از با مخاطبهای آشنا اثر دکتر علی شریعتی

No comments: